۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۸, دوشنبه

زندگی شماره ای-1

1) به خود توی آینه ام می گویم هی دختر حواست هست؟ لبهایش را غنچه می کند مثل آن وقت هایی که می خواهد بگوید تو برو کشکت را بساب و به من کاری نداشته باش. اما نمی شود که کاری نداشته باشم. نمی شود که برم دنبال کار خودم. پس خود توی آینه ام چی؟ خود توی آینه ام دارد آنطرف برای خودش خوش خوشانه زندگی می کند من اینجا هم باید حواسم به خودم باشد هم به او.
2) زندگی مثل یه توپ گرد است که هی باید دنبالش بدوی.
حالا ببین من کی گفتم ها!
3) آقای همسایه توی باغچه درخت انار کاشته. (فصل انار کیه؟)
4) آقاهه هنوز دارد می گوید ایف یو گو اوی!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر